تک پارتی درخواستی

وقتی بچه رفیق مامانت و مامان ات بخاطر لجبازی ات میگه تو و هیونجین باهم برین حموم بعد هیونجین اینو میکنه

امروز قرار بود دوست مامانت بیاد و بچه‌ی نچسبش رو هم قرار شد با خودش بیاره(هیون رو میگه)(ات پارت میکنم)اصلا ازش خوشم نمیاد ولی برعکس من اون خیلی بهم می‌چسبه و حتی بهم اعتراف هم کرده
(زنگ و زدن و ات بازش کرد)
مامان ات:کیه
ات:خاله لیا(اسم دوست مامانش)
مامان ات:عععععع لیا اومدییی بیا داخل هیون تو هم بیا دیگه
هیون:ها باشه😊
مامان ات و هیونجین مثلا همیشه داشتن غیبت می‌کردن و ات هم به حرف هاشون گوش می‌داد اما هیونجین همش درحال نگاه کردن به ات بود و خب از اونجایی که هم مامان ات و هم مامان هیون می‌دونستن که هیون تورو دوس داره میخواستن یکاری کنن که توهم از هیون خوشت بیاد و به هم نزدیک بشید بخاطر همین مامانت بهت گفت که بری آبمیوه بیاری و وقتی رفتی با هیون هماهنگ کردن وقتی اومدی مامانت گفت:عا راستی ات تو گفتی میخواستی بری حموم
ات:عا آره چطور
مامان ات:بیا الان برو هیون هم میخواد بره باهم برین
ات:ولی
مامان ات دست ات رو به هیون داد د به سمت حموم هدایتشون کرد برین من براتون لباس میارم(از اونجا رفت تا با لیا به ادامه غیبت کردنشون برسن)
ات:ببین منتظرم بمون اول من برم من که در اومدم تو برو بعد باهم بریم بیرون باشه اگه هم پرسیدن بگو. باهم حموم کردیم خب؟
هیون با نقشه ای که داشت به باشه ای گفت و تو به حموم رفتی و لباسات رو در آوردی تاز میخواستن موهات خیس شن که هیون بدون هیچ لباسی کاملا لخت وارد شد و تورو به دیوار چسبوند ودستات رو بالای سرت گرفت و اومد لبات رو وحشیانه مکید تاحالا از این زاویه ندیده بودیش زیادی خوشگل و جذاب بود قلبت تند می‌زد انگار تو هم عاشق شدی از لبات دلکند و به سمت تر قوه ها و سینه هات رفت هین اینکه داشت یکیش رو می‌خورد و با اون یکی بازی میکرد دیکش رو روی ورودیت تنظیم کردو بدون اینکه بهت اجاز بده عادت کنی کلش رو واردت کرد و تلمبه های محکمی می‌زد با ناله هات محکم تر می‌زد حس خوبی داشتی نمیدونستی از روی لذت بود یا چی ولی بهش اجازه دادی که کار خودش رو بکنه بعد از ۵۷مین ازت بیرون کشید و صورتش رو به پوسیدت نزدیک کرد و لیسش زد و همراه با اون یه گاز کوچیک با آه وناله داشت بهت میگفت که تو بینظیری و ازت خواست که براش ساک بزنی اولش خواستی بگی نه ولی وقتی دیکش رو دیدی خودت رو نتونستی کنترل کنی و مثل وحشیا افتادی به جونش ناله هاش بلند بود تو با لذت براش ساک می‌زدی بعد از ۳۵مین ساک زدن توروپشت به خودش کرد و دیکش رو از پشت واردت کرد و تلمبه زد و بعد از ۵۰ مین ولت کرد و دوباره به سمت لبات اومد سری قبل که داشت میبوسیدت همکاری نمیکردی ولی این بار میخواستی طعم لباش رو بچشی بعد از ۷مین هردوتون نفس کم آوردین و نشستین کف زمین هیون روی پاهای لختت سرش رو گذاشت و از خواست که دوست دخترش بشی انتظار این جواب رو نداشت
هیون:ات ازت میخوام باهام قرار بزاری و بیبی گرل من بشی و منم ددیدت قبول میکنی؟
ات:نه
هیون:واقعا
ات:عا داشتم شوخی میکردم البته که قبول می‌کنم ولی واسه ددی بودن زیادی خشنی
هیون:واقعا یعنی از این خوشت نیومد
ات:اوه نه چرا عاشقش شدم
هیون:نظرت چیه دوباره تکرارش کنیم
ات:نه بابا بیشتر از ۲ساعته تو حمومیم نمیگن اینا چیکار میکنن
هیون:عا به این فک نکرده بود بیا بریم بیرون(لباساشون رو پوشیدن و رفتن پیش لیا و مامان ات)
لیا:اوه اومدین چه زود(انقدر با مامان ات غیبت کردن که نه صدای اینا که تا دوتا کوچه بالاتر هم میرفت رو شنیدن ونه گذر زمان رو فهمیدن)
مامان ات:ولش کن راستی هیون این لباس خیلی بهت میاد
هیون:اوه ممنون
ات:مامان من میرم موهام رو خشک کنم
هیون:صب کن من میام برات خشک میکنم عزیزم(رفت تو اتاق)
مامان ات:عااااااا لیللیلیللیلی مطمعا بودم این حموم جوابهههه
لیا:منم
[تو اتاق]
ادامه داره...
دیدگاه ها (۰)

ادامه تک پارتی...

تک پارتی درخواستی

تک پارتی درخواستی

وقتی باهاشون قهری

سه پارتی درخواستی

#شش_پارتی#هیونجین #درخواستی p⁵وقتی میفهمه بارداری... نگاش کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط